اگر چه در نگاه نخست، آسیای مرکزی منطقهای از نظر جغرافیایی محصور در خشکی بهنظر میآید که کشورهای منطقه را به همسایگان و جامعه جهانی وابسته کرده است، اما واقعیت امر آن است که این منطقه تحت لوای تاریخ طولانی خود یکی از مهمترین مناطق جهان شناخته میشود که علاوه بر آنکه میراثدار اقتصاد بزرگ جاده ابریشم و پل ارتباطی میان اروپا و آسیای شرقی و میان شمال و جنوب قاره آسیا به شمار میآید، امروزه به سبب کشف منابع غنی انرژی نیز بهعنوان منطقهای مهم محسوب میشود. از سوی دیگر ایران دارای پیوندهای عمیق و مشترکات فراوانی با آسیای مرکزی است. در این بین با وجود تمایل و انگیزههایی که هم در ایران و هم در کشورهای منطقه وجود دارد و همچنین ضمن در نظر گرفتن پیشرفتهایی که در روابط دو و چندجانبه وجود داشته است، هنوز دوطرف موفق به استفاده از ظرفیتهای منطقهای برای همکاری و همگرایی نشدهاند.
تحولات آسیای مرکزی بسیاری از ویژگیهای «تعارض مدرن» را در برمیگیرد. نزاع برای کسب قدرت، اختلاف درخصوص تقسیم دوباره قدرت و دستیابی به منابع، درگیریهای منطقهای، مسائل مرتبط با اقلیتهای قومی و مرزهای بین کشورها، فجایع زیستمحیطی و مداخله بازیگران فرامرزی و منطقهای، نمونههایی از این ویژگیها هستند. از سوی دیگر در حال حاضر منطقه در مسیر رشد خود، به مرزهای حساسی نزدیک شده است؛ زیرا پتانسیل طبیعی بومی نمیتواند به روشهای توسعه اقتصادی موجود و نظامهای حمایتی زندگی کمک کند. در گذشته، مردم بیشتری میتوانستند به مناطق مسکونی جدید نقل مکان کنند که این امکان در حال حاضر برای آنان فراهم نیست. در چنین وضعیتی کشمکشهای داخلی و خارجی در آسیای مرکزی به نوعی نزاع برای دستیابی به منابع تبدیل شده است. این کشمکشها بر پایه مسائل اقتصادی- اجتماعی و محیطی استوار هستند و ریشههای مشابهی دارند که مناطق کوهستانی توسعه نیافته، شهرها و درههای پرجمعیت، فقر، مهاجرتهای اجباری، کشاورزی تک محصولی، صنایع وابسته به مواد خام، تولیدات صنعتی مضر برای اکوسیستمهای بومی، رشد سریع جمعیت، منابع نایاب آب، زمین، غذا و انرژی از جمله این موارد هستند.
در این بین بهرغم وجود چالشهای فوق، هنگامی که کشورهای منطقه را در یک مجموعه و در کنار هم قرار دهیم، مجموعهای گرانبها از سرزمینهای ثروتمند با منابع دست نخورده به چشم میآید که هیچ قدرت منطقهای و فرامنطقهای توان چشمپوشی از آن را ندارد زیرا آسیای مرکزی تنها منطقه جهان است که چهار قدرت هستهای روسیه، چین، پاکستان و هند را به هم وصل میکند و دارای کلاهکهای هستهای و موشکهای قارهپیماست. از منظر جغرافیای اقتصادی نیز این منطقه به سبب اهمیت روزافزون عوامل اقتصادی در روابط بینالملل و منابع غنی انرژی، فلزات و بنیاد کنونی صنعتی و کشاورزی و مسائل تکنولوژیک با اهمیت فرض میشود.
جایگاه آسیای مرکزی در سیاست خارجی ایران
ایران از لحاظ ژئوپلیتیکی و جغرافیایی در منطقه جنوبغربی آسیا قرار گرفته و 5حلقه ژئوپلیتیکی در حوزه امنیت و منافع ملی ایران دخیل است. این حلقههای ژئوپلیتیکی که بهعنوان بخشهایی از حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشوند، نظامهای منطقهای پیرامونی هستند که شامل مناطق زیر میشوند:
1- منطقه «خلیجفارس» شامل کشورهای عربستان، کویت، امارات متحده عربی، قطر، عمان و بحرین که همگی عضو شورای همکاری خلیجفارس هستند؛
2- منطقه«خاورمیانه» شامل کشورهای اردن، ترکیه، سوریه، عراق، لبنان، مصر، یمن، فلسطین، الجزایر، تونس، لیبی و مراکش؛
3- منطقه «قفقاز» شامل 3کشور جمهوری آذربایجان، گرجستان و ارمنستان؛
4- منطقه «شبه قاره» شامل 3کشور افغانستان، پاکستان و هند؛
5- منطقه «آسیای مرکزی» شامل 5کشور ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان.
در این بین کشور ایران از دیرباز رابطهای عمیق با منطقه آسیای مرکزی داشته است، بهنحوی که حتی در برهههای زمانی طولانی مدتی، منطقه آسیای مرکزی تحت تسلط حکومت مرکزی ایران بوده است. از این رو پیوندهای تاریخی، فرهنگی، تمدنی، ادبی، زبانی، قومی و... ایران با کشورهای آسیای مرکزی از چنان قوت و اهمیتی برخوردار است که تقریبا هیچ کشور دیگری را نمیتوان مثال زد که از چنین پیوندها و اشتراکاتی با منطقه برخوردار باشد.
بر این اساس از جمله اشتراکات ایران با کشورهای منطقه آسیای مرکزی میتوان به تجربه یک زندگی تاریخی بهعنوان اعضای ساختارهای سیاسی ایران از دوران هخامنشی تا امپراتوری صفوی و دوران قاجاریه در قرن 19 و همچنین نقش محوری اسلام در ایجاد پیوند در بین این کشورها، اشتراک زبان فارسی بین ایران با تاجیکستان و بخش بزرگی از ازبکستان و افغانستان و وجود شهرهایی مثل بخارا، سمرقند، بلخ، مرو، خیوه و خوارزم بهعنوان مهد علوم ایرانی اشاره کرد.
علاوه بر این، موقعیت ژئوپلیتیک ایران در منطقه قابل قیاس با هیچ یک از کشورهای منطقه نیست. ایران به حلقه ارتباط بین دو انبار انرژی جهان یعنی دریای خزر و خلیجفارس تبدیل شده است. «جفری کمب» یکی از ناظران عالی آمریکا در امور ژئوپلیتیک، منطقه خلیجفارس و دریای خزر را تأمینکننده انرژی جهان در سده بیستویکم دانسته و بر اساس آن بیضی استراتژیک انرژی را تعریف کرده است که بیش از ۷۰درصد ذخایر شناخته شده نفت و ۴۰درصد از ذخایر شناخته شده گاز جهان در این دومنطقه قرار دارد. همچنین موقعیت خاص غالب کشورهای آسیای مرکزی لزوم توجه به موقعیت و شرایط ایران را دوچندان کرده است. هیچ یک از کشورهای منطقه به آبهای آزاد راه ندارند و قزاقستان پهناورترین کشور محصور در خشکی جهان بوده و ازبکستان تنها کشور محصور در خشکی جهان است که برای دستیابی به دریا باید حداقل از دو کشور عبور کند.
بنابراین مجموعه شرایط و پویاییهای موجود در آسیای مرکزی، موجب شده تا ایران نقش خود را به مثابه یک بازیگر محوری در رویدادها و فعل و انفعالات بینالمللی منطقه ترسیم کند.
عدم دسترسی کشورهای منطقه به دریای آزاد و نیاز مبرم آنها به یک کانون مواصلاتی سهلالوصول و قابل دسترس جهت واردات کالا و انتقال نفت و گاز به بازارهای مصرف جهان، مرکزیت ایران در نظم ژئوپلیتیک منطقهای را برجستهتر کرده است، البته در بین محاسن و اشتراکاتی که میان دو کشور وجود دارد.